زندگی همیشه اونطور که میخوای نیست.اما میشه اونطور که دوست داری بسازیش!
برای رسیدن به آرزوهات باید خیلی چیزها رو پاک کنی و از نو بسازی اما اینو بدون اونچه ساختی روز به روز بزرگتر، با عظمتتر و با شکوهتر میشه و روزی از بلندای اون پایین رو نگاه میکنی و میگی چه خوب شد که دوباره ساختم.
هیچوقت آدم ناامید شدن و درجا زدن نبودم، همیشه برای رسیدن به اونچه فکر میکنم لایقش هستم تلاش میکنم.
من توی یک روز سرد زمستان تو ماه دی به دنیا اومدم. دوران کودکی خوبی را پشت سر گذاشتم. شاد و سرخوش همیشه تو دشت و دمن بازی و شیطنت میکردم. اما همه چیز در ابتدای دوران نوجوانی اونطور که میخواستم پیش نرفت و یک زندگی سخت رو برام رقم زد. ناامید نشدم خیلی تلاش کردم و درس خوندم و دانشگاه رشته علوم سیاسی خوندم. بعد از فارق التحصیلی چون رتبم خوب بود، رفتم کانون قلم چی، و شدم طراح سوال و مولف کتاب.
برای سلامتی لذتبخشترین و سختترین ورزش رو انتخاب کردم و اسکواش بازی کردم و البته در کنارش بازم درس خوندم و شدم کارشناسی ارشد مدیریت آموزش. شروع کردم به درس دادن و عاشق شاگردهام شدم و الان هم عاشقانه یک معلم هستم و با عشق طراحی سوال میکنم و در مدرسههای سرای دانش، فرهنگ، نشانه رستا، تزکیه، الزهرا و…. درس میدم و نون تلاشم را میخورم.
من حبیبه محبی هستم و اینها را گفتم که بدونی برای رسیدن به آرزوهات منتظر کسی نباش، تو خودت کسی هستی که میتونی دنیاتو بسازه. کافیه فقط اراده کنی…